به کانال تلگرام ما بپیوندید
کانال تلگرام

داستان درمورد دختری به اسم لیزاست که وقتی از خارج برمیگرده میفهمه پدر و مادرش بدهکارن و مجبور میشه کار کنه و برای این امر پیش مادر دان نوه مزرعه دار بزرگی میره که شرط کرده تنها در صورتی دان میتونه مزرعه رو به ارث ببره که یک ساله ازدواج کنه و بچه دار بشه ،مادر دان که لیزا رو خیلی دوست داره پیشنهاد میده باهم ازدواج کنم اما هر دو مخالفت میکنن و برای اینکه ترغیبشون کنه میگه داره میمیره و دان و لیزا برای اینکه مادرش رو خوشحال کنن توافق میکنن برای شش ماه وانمود کنن که ازدواج کردن اما سرنوشت چیز دیگه ای براشون رقم میزنه