داستان درمورد مامیا هیبیکیه که یه جوون پرنشاطه که به عنوان مکانیک کار میکنه و همراه با دوستش اوگوساوارا کورونی زندگی شادی داره و تصمیم گرفته ازش خواستگاری کنه روزی که منتظرشه فرامیرسه اما ناگهان از ناکجاآباد تونلی ظاهر میشه و هی بی کی رو میبلعه و بعد از چهار روز که هی بی کی از تونل درمیاد دیگه خبری از کورومی نیست و حتی دنیای اطرافش عوض شده و هرجا که نگاه میکنه خون ریخته یعنی چه بلایی سر دنیا اومده؟
داستان درمورد مامیا هیبیکیه که یه جوون پرنشاطه که به عنوان مکانیک کار میکنه و همراه با دوستش اوگوساوارا کورونی زندگی شادی داره و تصمیم گرفته ازش خواستگاری کنه روزی که منتظرشه فرامیرسه اما ناگهان از ناکجاآباد تونلی ظاهر میشه و هی بی کی رو میبلعه و بعد از چهار روز که هی بی کی از تونل درمیاد دیگه خبری از کورومی نیست و حتی دنیای اطرافش عوض شده و هرجا که نگاه میکنه خون ریخته یعنی چه بلایی سر دنیا اومده؟